4نینجا
غضنفر كارت اينترنتش تموم ميشه مياندازه تو آب جوش! چطور متوجه بشیم که تنبل هستیم: دعای بعد از نماز غضنفر : خدایا ما را تا نمرده ایم از دنیا مبر ! به غضنفر زنگ میزنن میگن پاشو بیا روستا بابت مرده.غضنفر می گه نه شما دروغ میگین حتما یک اتفاقی افتاده شما نمی خواین به من بگین!!! غضنفر ميره تهران سوار تاكسى ميشه ميبينه هركى پياده ميشه يا ميگه گوشه كنار ، يابغل منو پياده كنيد! غضنفر هول ميشه ميگه همين كنار منو بغل كنيد ! غضنفر دچار کمبود محبت شدید میشه و میگه: نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه از خسیسه میپرسن: شیرین تر از عسل چی خوردی؟ احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟ میدونین کره ایها اسم بچشون رو چجوری انتخاب میکنن؟ از بلندی یه ظرف میندازن پایین صدای همونو میذارن اسم بچشون مثل: دنگ دینگ دونگ یا دونگ دینگ دانگ مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند. زنان به خوبی مردان میتوانند اسرار را حفظ کنند ولی به یکدیگر می گویند تا در حفظ آن شریک باشند ! معلمي در كلاس علوم از دانش آموزي پرسيد:« با ديدن پاي اين حيوان، نام حيوان را بگو.» دانش آموز هر چه به پايي كه در دست معلم بود نگاه كرد، نتوانست پاسخ دهد. یه روز یه پسره به دختره می گه با من ازدواج می کنی؟ دختره می گه نه! و پسر یک عمر با خوبی و خوشی زندگی می کنه! اولی: بگو ببینم، اگه توی خیابون یه نفر یه حیوانی رو گرفته و داره می زنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی می گن؟ به بابام میگم تیغ اصلاح داری؟ میگه نه برو بیرون بخر. نون هم بخر. یه سر برو تا اون داروخانه شبانه روزیه یه قرص معده بخر. میوه هم بگیر که عصر مهمون داریم. يارو با ماشينش ميزنه به يه مغازه ، به مامور پول ميده ميگه يه کاري کن مغازه مقصر باشه دکتر از فری خوشحال ميپرسه: اين همه قاشق تو شکم تو چيکار ميکنه؟!! سوال کنکور خنگولها ، اسب سفيد رستم چه رنگي و مال کي بود ؟ غضنفر به باباش میگه: بابا چرا فقط برا ما جک میسازن ؟ پنج دادش یه تاکسی میخرن بعد یک ماه ورشکست میشن میدونین چرا ؟ چون پنج تایی با هم میرفتن مسافر کشی ! بنده خدا داشته چایی هم میزده، میبینه خیلی شیرین شده، یه دور بر میگرده! سوال امتحانی تو شهر خنگول : احمدشاه قاجار را فقط نام ببرید. اسی جُلبک با عجله میره پیش دکتر و مگه: سلام دکتر! زود بیا، آپاندیس زنم درد گرفته . اسی جُلبک تو عروسيش گم ميشه ، دنبالش ميگردند مي بينند رفته تو ميني بوس جا گرفته! تو بهشت هر وقت انگشت کوچیکه ی پات میخواد بخوره به پایه ی مبل جاسم با ماشینش میزنه به یه مغازه یه روز کاغذ می خوره تو سر حیف نون. حیف نون جا در جا می میره! کاغذ رو بر می دارن نگاه می کنند، می بینن توش نوشته: دو تا آجر !!! یارو تو روزنامه يك آگهي استخدام ميبينه كه "به يك مهندس كامپيوتر مجرب و باسابقه نيازمنديم". خلاصه فرداش كت شلوار ميپوشه و تيپ ميزنه و ميره واسه مصاحبه. از اشعار سهراب سپهري مي توان نتيجه گرفت : یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. مردی با اسلحه وارد یك بانك شد و تقاضای پول كرد وقتی پولها را دریافت كرد رو به یكی از مشتریان بانك كرد و پرسید: آیا شما دیدید كه من از این بانك دزدی كنم؟ سربرگ انشای حیف نون: "به نام خدایی که هرچه می کشیم از اوست" ضرب المثل بنزینی: غضنفر ميخواسته بره بهشت زهرا، گل گيرش نمياد كمپوت ميبره !!! جاسم ساعتش خراب ميشه . باز ميکنه توشو ميبينه يه دونه مورچه مرده . با خودش ميگه : اي بابا ميگم آآآآآ راننده مرده ! در مسابقات "انجام حركات خركى" در شهر غضنفر خود "خر" در مرحله مقدماتى حذف شد! يه ضرب المثل چيني مي گه: اگه از دوران مجردي لذت نمي بري، ازدواج کن ! اون وقت حتما از فکر کردن به دوران مجرديت لذت مي بري ! به ۲۰۶ صندوقدار ميگن چه احساسی داری؟ميگه احساس جنيفر لوپزی یارو میره خواستگاری. بعد که دختره رو میبینه ازش میپرسن: خوب چطوره؟ پسندیدی؟ می ری زن بگیری می گن خونه داری؟ می ری مسکن مهر ثبت نام کنی می گن زن داری؟ به دختر عموم می گم تو مهد چی یاد گرفتین؟ می گه حدیث! می گم یکی شو بگو ببینم. می گه: النکاح سنتی! دختر خاله ام معلّم بود. می گفت یه بار تو امتحان جغرافیا سؤال دادم: "آیا می دانید طولانی ترین رود ایران چه نام دارد؟" دوست دختر حیف نون بهش می گه یه حرفی بزن تا قلبم وایسه، حیف نون بعد از کمی فکر می گه: "داداشت پشت سرته!" سربازی واسه پسرا مثه حاملگی واسه زناست. یه آقایی که دکترای ریاضی محض داشته، هر چقدر دنبال کار می گرده بهش کار نمیدن!! خلاصه بعد از کلی تلاش، متوجه میشه شهرداری تعدادی رفتگر بی سواد استخدام می کنه!! میره شهرداری خودش رو معرفی می کنه و مشغول به کار میشه…! بعد از دو سه ماه میگن همه باید در کلاسهای نهضت شرکت کنید! 3 قانون طلایی قوانین فوتبال دیدن یکی جبهه بوده از هر طرف خمپاره می یومده .یکی داد می زنه می گه : سنکر بگیرید .یارو از اون ور می گه : واسه من بربری بگیرید! یارو سر كنكور يه كم فكر ميكنه مغزش رگ به رگ ميشه.... شاباش چيست؟ مادر: احمد! اگر من به تو ۱۰ تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با جواد تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟ حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه. مادر : علي بيا اسفناج بخور آهن دارد مشتری: این کت چنده؟ يارو داشته دنبال جاي پارك مي گشته اما پيدا نمي كرد! در همون حال گشتن به خدا ميگه: خدايا اگه يه جاي پارك برام پيدا كنيا من نماز مي خونم، روزه مي گيرم كه يه دفعه يه جاي پارك مي بينه و به خدا مي گه! خدا جون نمي خوادخودم پيدا كردم ! از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم! وقتی کسی ناراحتت می کنه 42 تا ماهیچه استفاده میشه تا اخم کنی! اما فقط 4 تا ماهیچه لازمه که دستت رو دراز کنی و بزنی پس کلش! یکروز یکی میره دستشویی عمومی داشت کارش رو میکرد نگاهش به در توالت افتاد حیف نون رو تو ده راه نميدادن سراغ گرين كارت رو ميگرفت! تقلب چیست ؟ دوست حیف نون میره خونشون مهمونی! حیف نون ازش می پرسه کوکوی یه روز مونده میخوری!؟ میگه آره خیالی نیست راحت باش! حیف نون میگه پس برو فردا بیا ! موضوع انشا حیف نون به شاگرداش : تا به حال احساس غیرقابل توصیفی داشته اید؟ آن را توصیف کنید بار الها!! یه سیب بود همش!! اگه آناناس بود میخواستی کجا تبعیدشون کنی؟؟؟ یارو کفه دستش میخاره میگه پول داره میاد، گوشش میخاره میگه دارن پشتم حرف میزنن، کفه پاش میخاره میگه پول داره میره، کثیفی بابا جون کثیفی، برو حموم ! ميازار موري که دانه کش است که جان دارد و جانم به قربانت ولي حالا چرا عاقل کند کاري که باز آرد به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزي ز سر سنگ عقابي به هوا خواستن توانستن است! پسره: من تا ۲۵ سالم نشه ازدواج نمیکنم اگه گفتین پس از مرگ مدیرعامل گوگل ( البته بعد از صد و بیست سال! ) به فرزندش چی میرسه ؟ ...- گوگل ارث ! یارو داشته شامپو رو بدون آب میمالیده رو سرش، میگن چرا بدون آب؟ میگه آخه روش نوشته برای موهای خشک!! حق حیف نون رو ميخورند ميگه عيبى نداره واگذارتون ميكنم به كليداسرار يه روز حیف نون ميره استخر، آهنگ تايتانيك ميزارن غرق ميشه ! جاسم باباش میمیره، بهش میگن: مراسم میگیری؟ میگه: نه میریم مشهد!! آشپزی سامان گلريز: اگه يه نقطه آبي روي ديوار ديديد كه حركت ميكند چيست؟ باباهه (حواسش نبود که کلاهش سرشه) به بچه اش ميگه برو کلاه من را بيار. بچه ميگه: کلاهت که رو سرته! باباهه ميگه: اه...پس... نمي خواد بري بياريش! يه مرده با زنش سوار ماشين بودن و داشتن مي رفتن ماه عسل، يه خارجيه مي آد و با ماشينش از کنارشون رد مي شه و مي گه: گود مورنينگ. مرده هم در جواب مي گه: مورنينگ گود. زنش ازش مي پرسه؟ تو به اون يارو خارجيه چي گفتي؟ مي گه: هيچ چي، اون گفت: سلام عليکم، منم گفتم: عليکم السلام معلم از دانش آموز میپرسه: ناصرالدین شاه چه طوری بر تخت پادشاهی نشست؟ غضنفر در کندوی عسل رو برمی داره مادر : پسرم ، من دارم مي رم خريد يه وقت به كبريت دست نزني ها ؟پسر : نه مامان جون من خودم فندك دارم روزي شاگردي از معلمش پرسيد: آقا چرا بعضي ها ميگن كتاب, متاب يا ماست, پاست و..... یارو میره سمعک بخره قروشنده میگه: همه جوره شو داریم هزار تومنی تا 100 هزار تومنی. ميدونى لرها به رنگ صورتى چى ميگن؟ تا حالا فکر کردید که اگه توماس ادیسون نبود مجبور بودیم تو تاریکی تلویزیون تماشا کنیم؟ دختره به دوستش زنگ میزنه میگه , یه پسره دنبام راه افتاده , چیکار کنم؟ جاسم خسیسه بعد از بیست سال می ره مغازه کفش فروشی می گه: طرف ميره نونوايی ، يه 5 ريالي ميده به نانوا ، نانوا ميگه : 5 ريالی كه نون نميشه ! حیف نون همش لباس سياه مي پوشيد.دوستاش ميگن چرا مشكي ميپوشي؟ ميگه آ خه من ختم روزگارم!! به حیف نون ميگن نصف دنبارو بهت ميديم ديگه فوضولي نكن ميگه باشه قبول فقط نصف ديگش رو به كي ميدين؟ قاسم وجاسم دو تا دختر میبینن ، بهشون میگن اسمتون چیه؟ میگن قاصدک و شاپرک از بلال حبشی میپرسن اسمت چیه؟ کلاس میذاره میگه ذرت مکزیکی به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهید، اونوخ چاییمو با کدوم دست بخورم ؟ یارو داشته هلو میخورده به وسطش که رسید گفت ای ول گردو هم داره معلم: بگو ببینم... اگه توی خیابون یه نفر یه خری رو گرفته و می زنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی می گن؟ شاگرد: آقا اجازه، حس برادری يه خودكار قرمز برادرش ميميره،تا چهل روز مشكي مي نويسه! دعاي حسن خان:خدايا تا زنده هستيم ما را از دنيا نبر ! كابينه زندگی مشترك: زن=وزيرسلب آسايش. شوهر=وزير كار . مادرزن=وزيرجنگ . مادرشوهر=وزيراغتشاشات . خواهرزن=جاسوس دوجانبه . خواهرشوهر=وزیراطلا عات وبازرسی . پدرزن=وزيرارشاد . پدرشوهر=رييس تشخيص مصلحت می گویند یک دقیقه طول می کشد که یک فرد خاص را پیدا کنید، یک ساعت طول می کشد که او را تحسین کنید، یک روز تا دوستش بدارید و یک عمر تا فراموشش کنید. اگر در شبی تابستانی صدای کف زدن به گوشتان رسید ، صدای بزن و بکوب و پایکوبی نیست! حسن خان در امتحان رانندگی شرکت میکنه ! تابلو بوق ممنوع را میبینه و جواب میده و میگه ساز زدن ممنوع . حسن خان میخواسته نماز بخونه ، میگه : الحمدالله رب العامین ... خدایا سرتو درد نیارم .... ولاالضالین ! حسن خان خوابش سنگین بوده ، تختش میشکنه ! حسن خان دوپینگ میکنه ، برای اینکه کسی شک نکنه آخر میشه !! حسن خان با کلید گوشش رو تمیز میکنه ، گردنش قفل میشه ! اولی: آقای دکتر، من فکر می کنم عینک لازم دارم. دومی: بله حتما! چون این جا مغازه ساندویچ فروشی است!
نظرات شما عزیزان:
1- درس نخوندن در طول روز
2- احساس پشیمانی شدید
3- درس نخوندن در طول شب
میگه: ترشی مجانی!!!
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!پسر كوچكى از مادرش پرسید: وقتى كه من به دنیا آمدم تو كجا بودى؟
در بیمارستان عزیزم.پدرم كجا بود؟ البته در دفتر كارش. پدربزرگ و مادر بزرگ؟ خانه خودشان، كجا مىخواستى باشند؟
پسر بچه غرغر كنان گفت: همیشه همین طور است، هر وقت به خانه مى آیم، كسى نیست .
وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند.
خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!
معلم پس از مدتي گفت: «بگو اسمت چيه تا برايت يك صفر بگذارم.» دانش آموز پايش را از كفش درآورد و گفت: «خب، شما هم از روي پاي من بگوييد اسمم چيه.»
دومی: حس برادری!
گفتم نه احساس میکنم یه ته ریش بهم میاد.
ميگه: خودتون گفتين روزي يه قاشق بخور
جواب خنگول : مشکي و مال زورو بود!!..!!
باباش میگه: یه قابلمه بیار تا بهت بگم بعد بابا مزنه ته قابلمه تق تق تق
غضنفر میگه :کیه
باباش: فهمیدی چرا ؟؟؟
حالا این قابلمه را بگیر تا من برم در و باز کنم !
دکتر می گه: من که یک هفته پیش آپاندیس زنتو عمل کردم ! مگه میشه یک زن دو تا آپاندیس داشته باشه؟
اسی میگه : نه، ولی یک مرد که می تونه دو زن داشته باشه.
پایه ی مبل جا خالی میده !
به مامور پول میده میگه یه کاری کن مغازه مقصر باشه !
اونجا مدیر پرسنلی ازش ميپرسه: شما مدركتون از كدوم دانشگاهه؟ یارو ميگه: من مدرك ندارم كه! مدیره تعجب ميكنه، ميگه: پس حتماٌ سابقة كارتون زياده... قبلاٌ تو كدوم شركت كار ميكردين؟ یارو ميگه: والله من شركت مركت نمی شناسم! پدر مرحومم يك سوپرماركت داشت، منم همونجا كار ميكنم!
مدیره شاكي ميشه، ميگه: مردك! تو اصلاٌ بلدي كامپيوتر رو روشن كني؟! طرف ميگه: والله نه! مرده قاط ميزنه، ميپرسه: پس اومدي اينجا چه غلطي بكني؟!
یارو ميگه: ايلده من فقط اومدم بگم كه دور من يكي رو بايد خط بكشيد!
1. سهراب زن ذليل بوده (زندگي شستن يك بشقاب است)
2. سهراب شب ها جاشو خيس مي كرده (زندگي تر شدن پي در پي)
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.
مرد پاسخ داد: بله قربان من دیدم سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و اورا در جا كشت او مجددا رو به زوجی كرد كه نزدیك او ایستاده بودند و از آنها پرسید آیا شما دیدید كه من از این بانك دزدی كنم؟
مرد پاسخ داد : نه قربان. من ندیدم اما همسرم دید!!
۱- بنزین دیدی ندیدی
۲- بنزین زرد برادر گریسه
۳- با بنزین بنزین گفتن ماشین روشن نمیشه
۴- به اندازه بنزینت گاز بده
۵- بنزین همسایه اورانیومه
۶- بنزین حقه
۷- از این حرفا بوی بنزین میاد
میگه: اینجوری نمیشه. یه محرمیتی چیزی بخونین، درست و حسابی ببینمش.
اونا رو محرم می کنن و یارو حسابی میبینش.
ازش میپرسن: خوب بالاخره پسندیدی؟
جواب میده: نه! دماغش خیلی بزرگه!
یه شاگرد هم تو ورقه اش نوشته بود "بله".
پ.ن: نمره شو داده بود به بچه.
هر دو ظاهرتو خراب می کنه و هر کی میبیندمون میپرسه چند ماهته؟
اگه همه ی بازی رو ببینین , ۰-۰ میشه!
اگه بازی رو نبینی , بالای ۲ گل داره
اگه وسطش بری دستشویی , همون لحظه گل میزنن
" جوک واقعی "
حركتى است محترمانه براى وحشى كردن شخص در حال رقص
احمد: سه تا!
مادر: ببینم! مگر تو حساب کردن بلد نیستی؟
احمد: چرا مامان من بلدم، ولی جواد که بلد نیست!
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید… بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!
علي : آخر مادر جان الان آب خوردم مي ترسم زنگ بزنم
فروشنده: ۱۰۰ هزار تومان
مشتری: وای! اون یکی چنده؟
فروشنده: وای وای!!
یه جا نوشته بود : سمت راستت را نگاه کن
سمت راست نگاه می کردی نوشته بود: سمت چپت را نگاه کن
سمت چپ نگاه می کردی نوشته بود پشت سرت رو نگاه کن
پشت سرو نگاه می کردی نوشته بودن: کارتو بکن چرا اینطرف اونطرفو نگاه می کنی
یک سری اعمال ننگین در صورت با عرضه بودن واین کاره بودن شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد.
نوعی هلو برو تو گلو
دختره: منم تا ازدواج نکنم ۲۵ سالم نمیشه
ماهیتابه چدنی دسینی رو می گذارید روی گاز پنج شعله سامسونگ که با ضمانت سام سرویس عرضه میشه. کمی روغن لادن دوست تو و من رو بریزید توش. یا اینکه می تونید از کره اطلس طلایی استفاده کنید , دو تا هم تخم مرغ تلاونگ بندازید داخلش.
اگر در حین کار خسته شدید از ماساژور شاندرمن استفاده کنید.
همتون رو می سپارم به خدای بزرگ و بیمه سینا و ایران و دانا
مورچهاي است كه شلوارلي پوشيده !
شاگرد: چهار زانو!
میبینه یه زنبوره میگه اِهم
معلم: پسرم اونها سواد مواد ندارند
یارو میگه هزار تومنی چطور کار میکنه؟
فروشنده میگه : این اصلا کار نمیکنه فقط چیزی که هست وفتی مردم اونو می بینن بلندتر حرف می زنند.
قرمز آسمانى
دوستش میگه خوب تندتر راه برو!! دختره میگه من دارم تند میرم ولی اون خاکتوسر خیلی یواش راه میره!
“ ما باز هم مزاحم شدیم! ”
طرف ميگه :صداشو در نيار من ماكسی ميليانوس هستم !
دخترا میگن اسم شما چیه؟ میگن قاسمک و جاسمک.
آگاه باشید که یکی از ابنای بشر دست خالی به نبردی تن به تن با پشه و انبوه دژخیمان خونخوار رفته است!
Power By:
LoxBlog.Com |